داستان شماره دو-آواز طبیعت

توسط tabansho

آواز طبیعت چشمم را که باز کردم، آبی آسمان را دیدم با نوای سمفونی طبیعت با صدای گنجشکان و بلبلی که می نوازد روی شاخه بید کنار خانه. نسیمی ملایم می وزد و برگ ها می رقصند با این سمفونی زیبا. ناخودآگاه لبخند روی لبانم می آید. امروز چه روز زیبایی است. کاش همیشه زیبا…

داستان شماره یک – علیرضا ایمانی فر

توسط tabansho

داستان شماره یک – علی رضا ایمانی فر چه زیباست رنگ آبی تو از این فاصله ای که من میبینم؛ تنها آرزوی من رسیدن به تو است. نمی دانم چگونه می شود به سمت تو آمد. واقعا زیبا و دلنواز است درخشش نوری که در دلم نقش می بندد. دلم میخواهد بسوی تو بیایم و…